لینک های دیگر
لینک های مرتبط و مفید را اینچا ببینید
This error message is only visible to WordPress admins
HTTP Error. Unable to connect to the Instagram API. Feed will not update.
چکیده
طبق اسناد و گزارشهای موجود، میتوان گفت هنر سنتی پردهخوانی طی قرنها، عامترین و محبوبترین هنر تصویری داستانگو در میان عامه مردم ایران بوده و کارکردی شبیه به هنر مدرن سینما داشته است. هنر پردهخوانی واجد ویژگیها و خصوصیات منحصربهفردی به لحاظ موضوعی و سبکی است که میتوان با تبیین و شناخت این ویژگیهای روایتی و تصویری، دستآوردهای قابلانتقال آن را در فیلم کوتاه ایرانی مورداستفاده قرارداد. این مقاله با توجه به وجود شباهتهای قابلتوجه میان هنر سنتی پردهخوانی ایران و هنر مدرن سینما در پی پاسخ به این سؤال است که دست آوردها و ویژگیهای روایتی و سبکی هنر سنتی پردهخوانی چه هستند؟ و چگونه میتوان از آنها در فیلم کوتاه ایرانی استفاده نمود؟ بدین منظور این پژوهش با استفاده از روش تحقیق تحلیلی- توصیفی و بر اساس نظریهی « اقتباس سینمایی» بلا بالاش، نتیجه میگیرد، خصیصهها و دست آوردهای هنر پردهخوانی- به لحاظ موضوعی و سبکی- که طی سالیان دراز حاصل و در میان ایرانیان شناختهشده و پذیرفتهشده است این فرصت را برای فیلمسازان فیلم کوتاه ایرانی فراهم میآورد که ذائقه و نیاز مخاطبان خود را بهتر شناخته، شیوههای بیانی و موضوعات موردعلاقه مردم ایران را که طی قرنها در هنر پردهخوانی آزموده و متبلور شده است را مورداستفاده قرار دهند. بهعلاوه استفاده و ادامه سنتهای روایتی و سبکی هنر پردهخوانی در فیلم کوتاه ایرانی سبب تکرار خصیصهها و دستاوردهای هنر پردهخوانی بهعنوان میراث و دست آوردی فرهنگی در مجموعهای آثار خواهد شد که میتواند در شکل دادن سینمایی خاص و متمایز از فیلمهای کوتاه کشورهای دیگر، نقش اساسی داشته باشد.
کلمات کلیدی
پردهخوانی، فیلم کوتاه ، بلا بالاش، روایت ، اقتباس سینمایی
پردهخوانی نوعی از قصهگویی حماسی با استفاده از پردههای نقاشی است که روی پردهها صحنههایی از داستانهای حماسی، اسطورهای و مذهبی ترسیم میشوند. تلفیق سه عنصر کلام، تصویر و اجرا (بازیگری) باعث شده است که این هنر مؤثرترین و نمایشیترین شکل قصهگوییِ حماسی در میان هنرهای سنتی ایران بهشمار آید. پردهخوانی، با وجود برخورداری از اوصاف منحصربهفرد، در مقایسه با دیگر هنرهای ایرانی، بهطور دقیق بررسی نشده است. در این مقاله کوشش میشود به مباحثی مانند چیستی ریشههای پردهخوانی و چگونگی اجرای آن و نیز بررسی جنبههای حماسی این هنر قصهگوی تصویری بپردازد. نتایج پژوهش نشان میدهد که سابقه و ریشة هنر پردهخوانی به پیش از اسلام و مشخصاً دوران ظهور مانی، پیامبر نقاش ایرانی، بازمیگردد. پس از اسلام و بهویژه در روزگار صفویه، توجهی فراوان به پردهخوانی شد و این هنر توسعه یافت. زیرا بهعلتِ برخورداری از جنبههای حماسی، هنری وحدتبخش تلقی شد. براساسِ پژوهشها، وجه حماسی این هنرِ دیرینه از روایتهای شاهنامة فردوسی و حماسههای مذهبی (بهعنوانِ متون و منابع اصلی روایتهای پردهخوانان) اخذ شده است. حماسة موجود در روایت به دو رکن دیگر پردهخوانی یعنی نقاشی و بازیگری وجهی حماسی بخشیده است؛ بهگونهای که میتوان پردهخوانی را هنر حماسیِ قصهگوی تصویری نامید.
مستند داستانی “محمد علی علومی؛ قصه گوی مردم” به کارگردانی مجید فدائی، روایتی مستند از نویسنده، اسطورهشناس، پژوهشگر و طنزپرداز معاصر ایرانی محمد علی علومی است که خود استاد علومی به عنوان راوی داستان، گوشه هایی از فرهنگ، سنت، تاریخ، وضعیت حال جامعه ایران را به تصویر می کشد که در لابلای این تصویرپردازی، روایتی ساده و بی غل و غش از زندگی این نویسنده ی توانا را نیز شامل می شود.
فیلم با حرکت قطار آغاز و با حرکت قطار در مسیر کویر و در لابلای سنگلاخ های کف ریل خاتمه می یاید. حرکت دائم این قطار و گردش تصویر دوربین گاه به جلو و گاه به عقب مسیر حرکت این قطار و درون کوپه ها، تصویری از گذشته، حال و آینده فرهنگ این مرز بوم را تداعی می کند که علیرغم همه ی مشکلات همچنان در حرکت و تغییر است؛ هر چند در گذر زمان بیش از آنکه به جلو و آینده نگاهی داشته باشد بیشتر به گذشته نظر داشته و گاه با مصائب و بروز مشکلات سرنشین اصلی آن یعنی استاد محمد علومی که راوی داستان پرنشیب و فراز این فیلم است غم زده از چنین حال و روزی و در غم وضعیت مردم دچار کابوس و حسرت می شود.
مستند قصه گوی مردم پرتره ای آموزشی است که باید چند بار دید تا به فهم عمیق از چرایی انتخاب صحنه ها و روایت ها و داستان ها از سوی کارگردان پی برد. صحنه ها و لوکیشن های انتخابی در این فیلم از زندگی روزمره و اجتماعی مردم جدا نیست. بازار سنتی کرمان، حمام عمومی و قدیمی، آرامستان، سینما، آرایشگاه و گفتگوی بی آلایش با مردم کوچه و بازار و گوش دادن به تجربیات و درد دل مردم، راوی فیلم را به مخاطب دردآشنا تبدیل نموده که به پشتوانه آن به خلق آثار خود پرداخته و با افتخار وی را به قصه گوی مردم و راوی مردمی تبدیل کرده است.
روایت ساده و روان محمدعلی علومی در فیلم یک ساعته قصه گوی مردم، پرتره ای تمام نما و نمونه وار از گذشته تا بحال با چشم اندازهایی نه چندان روشن از ملتی را به پیش چشم می آورد که خالق شاهکار های بزرگ و تمدنی کهنسال بوده است. روایت زلزله بم با ضجه های زنان، صدمات و لطمات فراوان و تخریب وسیع ارک بم و دیگر آثار باستانی و به فراموشی سپرده شدن آن، قصابی الاغ در جامعه ی فقر زده که در فرهنگ عامیانه بسیاری از کشورها نماد حماقت و لجاجت است و بعد صرف متجاهلانه ی کباب با رایحه و بوی گوشت تازه و یا گفتگو راوی داستان با خدا در آخرین سکانس و گلایه های بی پرده از خالق هستی و دعوت به گفتگو و تجدید نظر در سیاست ها و رویکردها و یا بازخوانی نامه سرگشاده و بی پرده به رئیس جمهور برای ثبت در تاریخ، همگی نخ تسبیح درون مایه اصلی این فیلم ارزیابی می شود که با ضرب آهنگ خویش ذهن و روح مخاطب را با خود درگیر می سازد.
اتوبیوگرافی قصه گوی مردم در عین سادگی و روانی گفتگوها و جوهره ی عامیانه ی و فهمای خود که تماشاگر را به عمق زندگی مردم از آهنگر، آرایشگر و جامه دار و… می برد؛ کارگاهی آموزشی برای مخاطبان و علاقمندان علمی هم هست که چگونه اجزاء خلق یک اثر ماندگار داستانی را بیاموزند؛ طرح مباحث دقیق و تخصصی نظیر؛ قرینگی سمبل آرامش و ثبات، ضرورت پیش روندگی طنز و تراژدی در آثار ماندگار نظیر شاهنامه فردوسی، نحوه ی تبدیل رعیت بدون حق به ملت صاحب رای و حق در جریان انقلاب مشروطه، موضوع حق تعیین سرنوشت و دینداری به مثابه امری شخصی و فردی در این راستا قابل ارزیابی است.
قند و چایی و سیگار و کتاب و نویسندگی روایت بالاترین عشق و حال راوی داستان در زندگی روزمره است که در پس و پشت مشکلات فراوان سیاسی – اجتماعی و از جمله مشکلات چگونگی گذران زندگی روزمره و معیشت، امنیت شغلی و اندیشه ای که هرچند مجالی قابل اعتنا برای اندیشگی و قلم زنی اهل نظر و اندیشه برجای نگذارده است ولی باز هم روای در چنین شرایط آثار ماندگار خود را خلق می نماید.
کارگردان ضمن تصویر گوشه های مهمی از زندگی محمد علی علومی، افسوس ها و دل زدگی های قصه گوی مردم را پنهان نمی دارد؛ اینکه چرا وی مثلا علوم سیاسی خوانده و به رشته نقاشی روی نیاورد و چرا سیاست در این کشور بد اقبال و کریه المنظر شد. چرا نشانه های نسل قدیم از جمله روحیه نسل قدیم کم رنگ گردید. چرا در این مملکت بعضا نویسنده به مثابه یک عنصر مشکوک دیده می شود؛ حال آنکه نوشتن یک پهلوانی جنون آمیز عاشقانه است که عاشقان چنین مسلکی باید قدر بینند و بر صدر نشینند؛ حال آنکه در عمل چنین نیست.
امید است با بهبود شرایط اجتماعی و مهار ویروس کرونا، مستند داستانی “محمد علی علومی؛ قصه گوی مردم” به کارگردانی مجید فدائی امکان اکران عمومی بیابد و مخاطبان علاقمند به تماشای ان بنشینند
قدرت های استعمارگر شوروی و انگلیس بصورت گسترده از ابزار تبلیغی سینمای سیار به منظور تاثیرگذاری فرهنگی، در ایران استفاده کرده اند. تاثیر گذاری فرهنگی که هربرت شیلر در نظریه امپریالیسم فرهنگی، آنرا روش نوین استعمارگران، برای تعقیب اهداف سیاسی و اقتصادی خود در کشورهای تحت سلطه می داند. این پژوهش به این مساله می پردازد که، رویکرد سینمای سیار دو قدرت رقیب یعنی شوروی و انگلیس در ایران چگونه بوده است؟ نتایج این پژوهش که مبتنی بر روش توصیفی و تحلیلی است و از طریق بررسی اسناد کتابخانه ای، مصاحبه و تحلیل محتوای فیلم ها به دست آمده است نشان می دهد. سینمای سیار شوروی از طریق بستر سازی فرهنگی به دنبال ایجاد هویت های جدید و کاذب در مناطق شمالی ایران بوده تا، یا زمینه الحاق این سرزمین ها را به سرزمین خود را فراهم آورد و یا با ایجاد مناطق خود مختار زمینه حکومت های دست نشانده وابسته به خود را فراهم سازد. اما برنامه تبلیغاتی انگلیس در ایران بر خلاف روس ها تهاجمی نبوده بلکه حالتی تدافعی داشته و فعالیت ها و بسترسازی فرهنگی آنها از طریق سینمای سیار بر خلاف راهبرد هویت سازی جعلی و مقطعی روس ها، فعالیتی ریشه ای، از طریق برنامه های آموزشی و مذهبی داشته و به دنبال تغییر هویت دینی و فرهنگی ایرانیان بوده که در نهایت و دراز مدت استحاله فرهنگی را در ایران سبب می شد.
با حضور تعدادی از مسولان فرهنگی، فیلمسازان، روزنامه نگاران و نویسندگان کرمانی فیلم پرتره (محمدعلی علومی ،قصه گوی مردم) در تماشاخانه پارس کرمان به نمایش در آمد
این فیلم ، پس از مدتی نسبتا طولانی به نمایش در آمد و هنوز در معرض تماشای وسیع قرار نگرفته است. در اولین جلسه نمایش این فیلم عموما علاقمندان و متخصصان امر سینما حضور داشتند.
علومی این مستند را در فرم و محتوا رویکردی در جهت رسیدن به سینمای ایرانی می داند و دلیل آن را توجه کارگردان به نمایش بصری به مفاهیم فرهنگی کهن بر میشمارد.بدیهی است که براساس گفته های خیلی از صاحب نظران سینما در استان های اصفهان و کرمان ،فیلم تاریخ مصرف ویژه یک دوران ندارد و پرداخت کارگردان کوشیدن در جهتی بوده است که مفاهیم متعدد اجتماعی ،فلسفی و عرفانی درسرزمینی خاص یعنی بم و کرمان بیانگر مسائل وسیع تر در سراسر تاریخ اجتماعی و فرهنگی بشود.باید منتظر بازخوردهای هنرمندان ماند.
جلسه نمایش و پرسش و پاسخ فیلم “در جستجوی فریده” در دانشگاه هنر اصفهان برگزار شد در این جلسه خانم موسوس یکی از کارگردانان این فیلم در رابطه با نحوه انتخاب، ساخت فیلم توضیحاتی دادند و همچنین به سوالات دانشجویان پاسخ دادند.
در جستجوی فریده یک فيلم مستند ۸۸ دقيقه اي که پرافتخارترين مستند و محصول سال ۱۳۹۷ ميباشد. اين فيلم در سي و ششمين جشنواره جهاني فيلم فجر به نمايش درآمد. اين مستند به عنوان نماينده سينماي ايران به اسکار ۲۰۲۰ معرفي شد. قصه «درجستجوي فريده» قصه دختري است كه ۴۰ سال پيش در حرم امامرضا(ع) رها و به شيرخوارگاه منتقل ميشود، بعد از مدتي زن و شوهري هلندي كه بچهدار نميشدند به ايران ميآيند تا كودكي را از ايران به فرزندي قبول كنند. اين دختر را انتخاب كرده و با خود به هلند ميبرند. در اصل فريده اسمي است كه در شيرخوارگاه روي دختر اين قصه گذاشته بودند. زوج هلندي در همان بچگي به فريده ميگويند كه او را از ايران به فرزندي قبول كردهاند و بعد از آن فريده هميشه با اين موضوع مواجه بوده كه به كجا تعلق دارد. او سالها علاقهمند بوده كشوري كه در آن به دنيا آمده را ببيند و خانواده واقعياش را پيدا كند. از يك جايي تصميم ميگيرد براي پيدا كردن خانواده واقعياش جستوجويي را شروع كند؛ بنابراين براي اولينبار بعد از ۴۰ سال به ايران سفر ميكند و چون پدر و مادر هلندي او قبل از انقلاب به ايران آمده بودند و بعد از انقلاب تصور ميكردند ايران جاي خطرناكي براي رفتن است و اين ترس از سفر به ايران را هميشه داشتند، فريده به تنهايي به ايران سفر ميكند و …
لینک های مرتبط و مفید را اینچا ببینید